با داداشم رفتیم رستوران.غذا سفارش دادیم نشسته بودیم رو یکی میز صندلیایی که تو دیوار کار میذارن ‌.هیچ جا رو نمیتونستیم ببینیم جز رو به رو .تقریبا هم تاریک بود فضا .و نورهای فانتزی گوشت تلخ این ور اونور گذاشته بودن .‌‌خلاصه .منم اصلاااا به این فضا ها آشنایی ندارم تو تاریکی هیچ جااارو نمیدیدم .داشتم کور مال کور مال با داداشم‌ که رو به روم نشسته بود حرف میزدم که دیدم یه آقایی اومد و نشست میز رو به روی ما .این آدم انقدددد قیافه اش آشنا بود که من فک کردم تو تاریکی پسر عمویی پسر‌خاله ای کس و کاری از ماست .به داداشم گفتم داداش این آقاهه کیه انقددد قیافه اش آشناس ای خداااا.!هم دانشگاهیمه هم کلاسیمه .ای خدا این‌کیه .داداشم از تو آینه ای پشت سر من نصب بود یه نگاه به آقاهه کرد گفت دیگه نگاش نکن.بعدا بهت میگم .من مگه میتونستم ؟آایمر گرفته بودم .خیلیم آدم خوشتیپ و با شخصیتی بود .هی من غذا میخوردم و نگا میکردم ببینم میشناسم یا نه .که آقاهه برگشت یه لبخند به من زد و با دوستش بقیه غذاشو خورد .لبخندو که دیدم فک کردم یا خدااااااا اینم منو میشناسه .بسم الله !جلو داداش ضایع میشه الان.یه کمم زیادی بهم برخورد .دیگه سرمو بلند نکردم‌نگاش کنم .رستورانم خلوت خلوت بود .جز ما و اونو و یه اکیپ پسر که طبقه بالا نشسته بودن صدا خنده هاشون میومد هیشکی نبود .!

گفتم خدایا هر جا ما میریم این آشنا ها و دوست و فلان از سر ما دست بر نمیدارن .اون از کربلا که یهو استاد دانشگاهم جلوم سبز شد و اتاقشون اتاق بغلی ما بود .اینم اینجا!ای بابا!با اون لبخند مسخره اش !

آقاهه اومد برا حساب غذا .به آقاهه گفت مرسی که اینجا رو انتخاب کردین خیلی لطف کردین و تا کمر تعظیم کرد واسه اونو و دوستش .آقا منو میگی گفتم چه با شخصیتن این رستورانیا.به به .چقددد تشکر کرد .بعد داداش من صداش کرد .هیچی نگفت صورت حسابو کوبید رو میز رفت .به من انقددددد برخورد .انقددددد اعصابم خراب شد میخواستم بلند شم فحش بدم .

ما بلند شدیم بریم .اونام بلند شدن .دم در داداشم یه سلام به آقاهه داد و یه لبخندو در اومدیم بیرون .گفتم داداش جان من بگو کی بود .من هیچ حالیم نشد .مخم ترکید ای خداااااا.داداشم گفت اوووه هول .تو نشناختیش ینی؟گفتم نه به خدا.گفت پرت نگو .گفتم بااااور کن.نشناختم.گفت این مجری تلویزیونه بود دیگه .به جان خودم میخواستم بدوئم برم طرف ماشینش توپارکینگ که جلو ما پارک بود .بگم جاااااان من ؟به من لبخند زدی ؟؟؟ای وااااااااای تو به من لبخند زدی .!وووویییییی.تو کجا اینجا کجاااااااااااااااااا!هی خدااااا.این چه آایمری بود.ای وااای حالا فک میکنه من براش میمیرم انقد زل زدم بهش .ای خاک تو سرت تی تی .

اینم شانس ماس دیگه!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها